*
درست که فکر می کنم میبینم من از باغ وحش رفتن متنفرم.
حیوونایی که به زور توی یه قفس چند متری چپونده شدن ،گوشت خوارایی که علف خوار شدن ،علف خوار هایی که بوی علف تازه از یادشون رفته ،از همه بدتر پرنده هایی که رنگ آسمون یادشون رفته .
شیر هایی که از شیر بودنشون چیزی نمونده ،نه شکاری ،نه دویدن ، نه بوی گوشت تازه ،نه استتار برای شکار ،نه جنگیدین با بقیه ی شیر ها برای بهترین شیر ماده،نه غرشی که شیر بودنشون رو به رخ حیوونای دیگه بکشه…
فقط مجبورن هر روز منظره ی انسان هایی رو نگاه کنند که از زندگی مزخرف و سگی حیوونا لذت می برند و منتظرن که شیر واسشون یه غرشی هم بکنه ،آخه لعنتی ها اگه اون میله ها نبود که هیچکدومتون جرات این کارا رو نداشتید؟!
باغ وحش فقط واسه خوک ها جای خوبیه!
———————————————————————————————–
**
حالا بیا اینجوری فکر کنیم!
کی میگه ما خودمون هم تو باغ وحش نیستیم؟!
نه فرازی،نه نشیبی،یه زندگیه عادی!آیا این همون بلایی نیست که داره سر همون حیوونا میاد!
آره!وقتی شبا میخوابن ازین مطمینند که فردا و فردا و همه ی فردا های دیگه قراره چی بشه!
چرا که نه؟!
23 سالگی لیسانسمو میگیرم ، 25 فوق ، بعد میرم سربازی ،27 ساگی میرم سر کار!البته بدون هیچ تجربه ای ،بعدش مامانم واسم زن میگیره!!اگرم خودم خیلی عرضه داشتم خودم زنمو انتخاب می کنم،که خیلی هم توفیر نمی کنه،در هر دو حالت عاشق هم میشیم و فکر میکنیم ما خوشبخت ترین زن و شوهرای عالمیم و سال های سال به خوبی و خوشی زندگی می کنیم ..خودت تا آخر قضیه رو بخون
چه زندگیه خوبیه؟همه چز آرومه !یه زندگی از پیش تعیین شده! چی ازین بهتر…مثه همون حیوونا نشدیم؟بهحیوون ها هم غذا میدن ،هیچ حیوونی از گرسنگی تو باغ وحش نمیمیره ،تازه میانگین سن عمر هم حیوونا خیلی هم بیشتر میشه ،…ما که نمی خوایم جزو همین باغ وحشی که خودمون داریم واسه خودمون میسازیم ،باشیم؟!
ما خوک نیستیم!من هم خوک بودن رو توصیه نمی کنم.#
——————————————————————————————-
***
چاووشی
بسان رهنوردانی که در افسانه ها گویند
گرفته کولبار زاد ره بر دوش
فشرده چوبدست خیزران در مشت
گهی پر گوی و گه خاموش
در آن مهگون فضای خلوت افشانگیشان راه می پویند
ما هم راه خود را می کنیم آغاز
سه ره پیداست
نوشته بر سر هر یک به سنگ اندر
حدیقی که ش نمی خوانی بر آن دیگر
نخستین : راه نوش و راحت و شادی
به ننگ آغشته ، اما رو به شهر و باغ و آبادی
دودیگر : راه نمیش ننگ ، نیمش نام
اگر سر بر کنی غوغا ، و گر دم در کشی آرام
سه دیگر : راه بی برگشت ، بی فرجام
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا ایا همین رنگ است ؟
اخوان
—————————————————————————-
****
اگه پرنده بودم دوست داشتم پرستو باشم
از چهارپا ها هم کرگدن## خوشم میاد
هرچی باشم دوست دارم تو جنگل باشم ،خودم غذامو پیدا کنم ،تو جنگل عاشق شم ،تو جنگل بمیرم …
شما رو نمیدونم ،اما من خوک نیستم
آره!
از باغ وحش خوشم نمیاد،از زندگی مثله حیوونای باغ وحش خوشم نمیاد
——————————————————————————————
#بر وزن یکی از جملات نیچه تو کتاب -انسانی ، بسیار انسانی- که میگه:
شما گاو نیستید و من هم نشخوار کردن را توصیه نمی کنم .
##عاشق این نمایشنامه ی اوژن یونسکو هستم.(از لاف خوشم نمیاد،سر جمع 2-3 تا بیشتر نمایشنامه نخوندم)
پ.ن.:من خیلی شرو ور (sher and ver)میگم؟!-مخصوصا با توام عطا-که حرف زدن باهات کلی ایده واسه نوشتن بهم میده!